یاد بگیرید که ماهی کوچک باشید

یاد بگیرید که ماهی کوچک باشید

آیا می خواهید موفق باشید؟ در حلقه خود بهترین نباشید.

عکس از سباستین پنا Lambarri on Unsplash

موارد خاصی همیشه به راحتی به ذهنم رسیده اند. نوشتن ، سخنرانی در جمع ، سریع با پوزخند روی پاهایم - اینها در خانه چرخ من است. وقتی افراد به مهارت های من در این زمینه ها اذعان می کنند احساس خوبی دارد.

مسئله این است که خوب بودن در کاری می تواند منجر به رکود شود. اگر می خواهید همیشه بهترین یا باهوش ترین اتاق باشید ، حتی بهتر بودن را از دست می دهید.

وقتی درباره موضوعی اطلاعات زیادی می دانید یا در زمینه خاصی تجربه زیادی دارید ، آسان است که ناخواسته شجاعت ایجاد کند. این شجاعت می تواند فلج کننده باشد زیرا وقتی در انجام کار ماهر هستیم ، می توانیم از خود راضی باشیم.

با خودآموزی کمبود رشد همراه است. این باعث می شود ما به جای رشد و ترقی به سطح بعدی ، در دریایی از اهمیت شخصی خود پارو بزنیم. ممکن است احساس خوبی داشته باشد ، اما ما به جایی نمی رسیم.

جستجوی منتورها

رمز موفقیت یادگیری از افرادی است که قبلاً کاری را که ما می خواهیم انجام دهیم ، انجام داده اند. افرادی که بیش از ما می دانند می توانند در زندگی ما حکمت را بیان کنند. ما مجبور نیستیم این کار را به همان روشی که آنها انجام داده اند انجام دهیم ، اما باید داستان های آنها را دریابیم. بینش آنها ارزشمند است.

سفر آنها چگونه بود؟ چه شکست هایی داشتند؟ چه توصیه هایی می توانند ارائه دهند؟ زیاد گوش کنید ، چند س askال بپرسید و اجازه دهید خرد آنها روی شما بیفتد.

آیا نویسنده ای وجود دارد که او را تحسین کنید؟ یک تاجر که از تجارت با او لذت می برید؟ سرک بکش. از طریق ایمیل به افراد مراجعه کنید یا به آنها مراجعه کنید. دستیابی به آن صدمه ای نمی زند.

پاسخی ندارید؟ مشکلی نیست شخص دیگری را پیدا کنید تا از او س askال کند.

به گروهی بپیوندید که افرادی که همان کار را انجام می دهند با یکدیگر ملاقات می کنند. جلسات اتاق بازرگانی ، گروه های نویسندگان ، کلینیک های بسکتبال - مکان هایی را برای جمع آوری دیگران که به آنچه شما برای شما مهم است پیدا کنید. شما در حال انجام هر کاری هستید ، محل تجمع افرادی که همان کار را انجام می دهند را پیدا کنید.

من به یک گروه نویسنده محلی پیوستم زیرا فهمیدم که در گروه نویسندگان که تشکیل دادم ، بیشترین تجربه و موفقیت را داشته ام. این خوب است ، اما من می خواهم یک ماهی کوچک شوم. من می خواهم از دیگران که کتاب چاپ کرده و معامله با نمایندگان معامله کرده اند بیاموزم و تجارت را درک کنم.

وقتی به جایی می روم که مردم بیشتر از من می دانند ، می توانم این اطلاعات را برداشت کرده و به نویسندگان خودم برگردانم. 'گروه. همچنین به من کمک می کند تا در سفر شخصی خود به عنوان نویسنده رشد کنم.

علاوه بر این ، به پادکست ها گوش دهید. تعداد زیادی از آنها وجود دارد که بسیاری از آنها برای کمک به مردم در مناطق خاص تخصص دارند. من به Joanna Penn's The Creative Penn Podcast گوش می دهم زیرا من علاقه مندم که چگونه او یک تجارت کارآفرین خلاق برای خود ایجاد کرده است. به احتمال زیاد پادکستی وجود دارد که در سفر به موفقیت نیز به شما کمک می کند.

کتاب بخوانید. من هم اکنون مشغول خواندن کتاب Called to Creat by Jordan Raynor هستم. Stephen King’s On Writing چشمهایم را باز کرد و به من کمک کرد تا عادت های نوشتاری ام را توسعه دهم. برای یادگیری تعقیب رویاها روشن شده استمن را با خواندن Chase the Lion توسط مارک باترسون.

صحبت کنید ، گوش دهید ، بخوانید. در خلا کار نکنید مربیان خود را پیدا کنید و به دانش آنها توجه کنید.

با خودتان جلسه داشته باشید

اگر محتاط نباشیم ، مشغله تلاش برای رسیدن به اهدافمان می تواند باعث پرهیز از درون بینی شود. وقت تلف کنید کمی وقت بگذارید تا با خودتان بنشینید. به کاری که انجام داده اید و ارتباط آن با اهداف خود نگاهی بیندازید.

یادگیری استقبال از مکث بازتابنده برای حرکت به جلو بسیار مهم است. شخم زدن کورکورانه پیش رو و بدون بررسی دقیق می تواند مانع پیشرفت ما شود. در جلسه ای با خود ، باید س hardالات سختی از خود بپرسید. این یک روش کارآمد برای یادگیری این است که شما واقعاً چه ماهی کوچکی هستید.

آیا شما به روشی که دوست دارید مثمر ثمر هستید؟ آیا کار شما نتیجه ای دارد که شما را به سمت اهداف خود سوق می دهد؟ ؟ در کدام زمینه ضعف به کمک نیاز دارید؟ آیا موضوعی وجود دارد که بخواهید درباره آن بیشتر بدانید اما وقت خود را برای متوقف کردن و پرسیدن از شخصی اختصاص نداده اید؟ چه کاری انجام می دهید که بتوانید بهتر انجام دهید؟ آیا بین راهی بین کارهای شخصی و شخصی به روش سالم تعادل برقرار می کنید؟

در حالت ایده آل ، بهترین کار این است که انجام دهید این هم قبل و هم بعد از مشورت با مربیان خود. قبل از به دست آوردن خرد از یک مربی ، می توانید خود و پیشرفت خود را ارزیابی کنید. پس از انجام این کار ، صحبت با شخص دیگری ممکن است به شما کمک کند تا فضاهایی را که در نظر نگرفته اید پر کنید.

یادداشت برداری کنید یا یک دفترچه یادداشت داشته باشید. این یک رکورد در حال اجرا ایجاد می کند که می توانید با گذشت زمان به آن رجوع کنید ، به شما کمک می کند روند زندگی خود را ببینید. این یک سند زنده می شود که پیشرفت شما را ردیابی می کند.

از وقتی که این فکر را شروع کردم ، یاد گرفتم که جلسات را با خودم بخواهم. هنگامی که فهمیدم شلوغی سرسختانه من با نتایجی که می بینم متناسب نیست ، باید مکث کنم.

عکس توسط Crew در Unsplash

حالا برو!

هنگامی که از مشاوران بینش کسب کردید و با خود مشورت کردید ، مراحل آگاهانه بعدی را انجام دهید. با آماده شدن ، احتمالاً کارآیی و موفقیت شما نسبت به گذشته بیشتر خواهد بود.

ما باید از یکدیگر یاد بگیریم - شامل شکست ها و موفقیت ها. از مکانهای مختلف به منابع ضربه بزنید و از آنها استفاده کنید تا به شما کمک کند تا تفکر خود را از نو تنظیم کنید.

اقدامات عمدی و خود بازتابی بسیار کمک می کند. آن را از یک ماهی کوچک بردارید.

از خواندن شما متشکرم! من تریسی گرهارد-کوپر هستم و از شما دعوت می کنم اگر دوست دارید صحبت های واقعی تری درباره زندگی واقعی بخوانید ، مرا دنبال کنید. لطفاً برای مشاغل میانسالی ، نشریه من Middle Ground را نیز دنبال کنید. بیایید زندگی را به عمد انجام دهیم.

هنوز زندگی با ماهی

هنوز زندگی با ماهی

Shutterstock

افراد در اتوبوس بالا و پایین می شوند ...

آنهایی که تصور می کردند بی شمار گزینه های اول هستند: فضانورد ، آتش نشان ، گاوچران ، قهرمان. دیدگاه کودک نسبت به احتمال بی نهایت. این همه گوشه برای چرخش ، مسیرهایی که باید طی کرد. توهمات خندان اراده آزاد. و سپس به حل و فصل بزرگ می رسد. سپیده دم دوران میانسالی. بزرگراه فقط با یک خروج ترمینال. یک کشور بین المللی افتضاح که به هیچ جا نمی رسد. تمرینی فقط در حد معمول. دومینوهایی که باید سقوط کنند. شنای طولانی از طریق باتلاق خشک کن. دلهره و ناراحتی. تحقیرهای مخفی احتکار شده بدنهای زیبایی که در حال خزیدن هستند. پیش بینی پر سر و صدا از درد. اسرار غالباً سو mis تفاهم شده. پوچی ای که همه چیز را پیش می برد. هیچ زندگی ای که از بین بسیاری ارائه نشده باشد ، اما یک زندگی ارائه شده از هیچ یک انتخاب نشده است. دست و پا زدن تصادفی از حوادث تنها. تا اینکه در تابلوی سرانجام ناموفق خود ثابت شد ، ماهی گرفتار در یک گودال گل در حال مرگ.

آگوست ، 2017

زندگی کنجکاو الیزابت آنه سر سیاه سیاه

زندگی کنجکاو الیزابت آنه سر سیاه سیاه

الیزابت آن . می پرسید همه عکس های مرکز ملی حفاظت گوزن سیاه /USFWS

الیزابت آن کیست؟ خوب ، او یک سر و گوش دوست داشتنی پا سیاه است که دنیا عاشقش شده است - و تو هم خواهی کرد! از همه مهمتر ، الیزابت آن اولین گونه در معرض خطر انقراض ایالات متحده است و DNA وی می تواند پاسخی برای بهبود یافتن در معرض خطر پستانداران آمریکا ، سرخک سیاه پا باشد. بیایید با این دنباله دار جذاب و دنج آشنا شویم و از زندگی کنجکاو وی بیاموزیم.

اعتقاد بر این بود که سرامیک های پا سیاه دو بار منقرض شده اند. در سال 1981 ، تعداد کمی از این گونه توسط دامدار وایومینگ کشف شد. با کشف این موضوع ، سرویس و بخش بازی های وایومینگ و ماهی برنامه موفقیت آمیز تولید نژاد اسیر را از آن حیوانات تأسیس کردند که تاکنون ادامه دارد. الیزابت آن از سلولهای یخ زده ویلا ، یکی از آن سرامیک های سیاه پایی که بیش از 30 سال پیش کشف شد ، ایجاد شده است.

با این حال ، او همچنین دارای دو مامان اهلی خانگی است: لیزی الیزابت آن را در رحم حمل کرد و آنی او را در بستری با دیگر کیت های اهلی خانگی پرستاری و پرورش داد. الیزابت آن در 10 دسامبر سال 2020 متولد شد و از آن زمان تاکنون رشد و نمو کرده است.

هنگام تولد او ، الیزابت آن نابینا ، ناشنوا ، درمانده و کاملاً به مادر جایگزین خود وابسته بود - مانند همه سر و صدا کیت ها هستند. هرچه بزرگتر می شد ، قویتر می شد ، اما گاهی برای زنده ماندن در کنار خواهر و برادرهای جانشین خود به کمی کمک احتیاج داشت.

عکس سمت چپ: الیزابت آن و مادرش با مادرش خواهر و برادر USFWS | عکس سمت راست: الیزابت آن در 48 روزگی.

او پس از 32 روز قادر به شنیدن بود و ابتدا چهار روز بعد ، در روز 36 چشمهای خود را باز کرد. کمرویی الیزابت آن با شروع اعتماد به نفس و کشتی گرفتن ناپدید شد. با خواهر و برادر خوانده اش با این انرژی تازه پیدا شده ، اشتهای او نیز رشد می کند! اندکی پس از روز سی و هشتم ، او با گریه ها و پارس های کوچک شروع به صدا دادن کرد.

الیزابت آن در حال بازی با خواهران و برادران اصلی خود توسط USFWS بود.

تا زمانی که الیزابت آن 50 ساله شد ، نگهبانان مرکز ملی حفاظت برجک سیاه پا دیگر نمی توانستند سر و صداهای محرمانه را اداره کنند. حالا که الیزابت آن کمی بزرگتر شد ، غرایز طبیعی او شروع به لگد زدن کرد ، و او شروع به دفاع در برابر انسان کرد. این همچنین سنی بود که او اولین طعم غذای مورد علاقه گوزن سیاه را - طعمه سگ دشت! نگهبانان او سگهای چمنزار مرده را تغذیه می کردند و او فقط نمی توانست سیر کند.

الیزابت آن اولین طعم سگ دشتی را دریافت می کند.

در 60 روزگی ، الیزابت آن دندان های تیز و کوچک نشان می داد ، به این معنی که به زودی ، او قادر به گرفتن و شام سگهای دشتی خود را بکشید.

آنها مطمئناً سریع بزرگ می شوند.

الیزابت آن در 68 روزگی.

پنج ماه سریع جلو بروید ، و الیزابت آن شروع به تبدیل شدن به یک فروند پا سیاه پا کرد. با افزایش کنجکاوی شخصیت او شروع به ظهور کرد. سرانجام او را از جعبه لانه خود خارج کردند تا بتواند به کاوش در دنیای در حال رشد خود ادامه دهد ، اما هنوز هم یک مورد را حفظ کردبا هوشیاری به آن نگهبانان حیله گر.

الیزابت آن نیز هنگامی که کسی به فضای شخصی او حمله می کرد شروع به نشان دادن خونسردی خود می کرد. اگر کسی خیلی نزدیک شود ، الیزابت آن به او اجازه می دهد تا مشخص شود که با چند پارس بلند و دفاعی از این موضوع راضی نبوده است.

در این مرحله ، او دیگر آنقدر کوچک نبود.

الیزابت آن در محفظه خود.

بنابراین ، یک روز معمولی چه می کند به نظر می رسد اکنون برای الیزابت آن چیست؟

در گلدان های وحشی و سیاه پا تا 20 تا 22 ساعت در روز می خوابند و سرامیک ها در مرکز ملی حفاظت برجک سیاه پا تفاوتی ندارند. الیزابت آن قسمت خوبی از روز خود را صرف لذت بردن از چرت زدن زیبا می کند! چرتهای اواسط صبح او معمولاً قطع می شود ، بنابراین او می تواند مراقب نگهبانان خود باشد زیرا آنها محفظه خود را تمیز می کنند. گاهی اوقات آنها اسباب بازی های غنی سازی را به او می دهند تا شغل خود را حفظ کند.

غنی سازی بخش مهمی در پرورش گلدان است زیرا به آنها امکان می دهد توانایی های شکار خود را در حین سوزاندن انرژی بیشتر کنند. این فعالیت ها شامل بازی با اسباب بازی (توپ ، لوله و سایر اشیایی است که می توانند به اطراف حرکت کنند) و وسایل یکبار مصرف (مقوا ، کیسه های کاغذی و سایر اشیایی که می توانند از بین ببرند) ، دراز کشیدن در روی بانورها ، یافتن تکه های پنهان مواد غذایی و شکار سگهای دشتی

فعالیت غنی سازی مورد علاقه الیزابت آن پاره کردن کیسه های کاغذی است.

الیزابت آن توسط USFWS به یک کیسه کاغذی حمله می کند.

زمان تغذیه ممکن است زمان مورد علاقه روز الیزابت آن باشد - چیزی که احتمالاً بسیاری از ما می توانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. وقتی شکم پر شد ، وقت آن است که چرت بعد از ظهرش زیر آفتاب بماند یا در یک بانوی حیوان خانگی پراکنده شود ، قبل از یک شب وحشی استراحت کند.

از آنجا که سرامیک های کف پا سیاه شبانه هستند ، بیشترین فعالیت را در شب با این حال ، از آنجا که نگهبانان او یک شبه کار نمی کنند ، فقط سرامیک ها می دانند که به چه شیطنت هایی دچار می شوند.

و در آنجا شما آن را دارید. الیزابت آن ، اولین گونه در معرض خطر انقراض ایالات متحده در تاریخ ، با موفقیت به یک گلدان کاملاً سیاه پا تبدیل شده و در حال رشد است ، درست مثل همه دوستان خزدارش در مرکز ملی حفاظت از دم سیاه.

آنها مطمئناً سریع بزرگ می شوند.

درباره الیزابت آن بیشتر بیاموزید:

تحقیقات نوآورانه ژنتیکی تلاش های حفاظت از زیره سیاه را توسط USFWS و شرکا تقویت می کند

سیاه تحقیق شبیه سازی Ferret -footed

درباره مرکز ملی حفاظت از زیر بغل سیاه بدانید:

https://blackfootedferret.org/

آیا می خواهید در مورد الیزابت به روزرسانی های بیشتری داشته باشید آن؟ در فیس بوک دنبال کنید:

مرکز ملی حفاظت برجک سیاه پا Facebook /

داستان نوشته شده توسط میکائلا اولس ، متخصص امور عمومی در کلرادو

ماهی گیری ماهی

ماهی گیری ماهی

جود شخص حیوان خبره • 18

دیوید کلود

" اگر ماهی ها برای زنده ماندن برای مدت کوتاهی در خشکی فناوری را اختراع می کردند ، احتمالاً آن را لباس خشک می نامیدند ".

- جود شخص متخصص حیوانات

جود بیشتر:

و حالا حرفی از اسپانسر ما جود شخص حیوان خبره • 17medium.com

همه این ماهی ها در دریا - اما هیچ کدام از آنها برای من

همه این ماهی ها در دریا - اما هیچ کدام از آنها برای من

عکس از امیلی هنری در Unsplash

من طرفدار بزرگ عشق به خود و جشن زندگی مجردی هستم. اما حتی به همان اندازه که تنهایی خود را دوست دارم ، راحت در غار سگ ماده ام نشسته و از زندگی خود لذت می برم ، در بعضی مواقع احساس می کنم دوستانه قرار گذاشته ام. من یک علاقه ، له یا نوعی شیمی می خواهم. بیشتر اوقات ، من فقط به دنبال اتصال هستم.

در چنین مواقعی ، من اغلب وسوسه می شوم که دوست یابی آنلاین را در نظر بگیرم. برای کسانی که از فکر دوست یابی آنلاین انتقاد می کنند ، با این لحن تسلیم شدن شما نمی توانید با آن نگاه تمسخر که هدف من هستید ، نقاب بزنید ، احتمالاً باید بدانید که من در یک منطقه نسبتاً روستایی زندگی می کنم ، و کار من نوشتن است ، که شغلی نیست که در آن مشتری با همکاران و همکارانش ملاقات کند زیرا همه افرادی که با آنها سر و کار دارم شخصیت های خیالی در ذهن من هستند در حالی که من دوست دارم تا به امروز یکی از شخصیت های خودم را از دنیای داستانی ام بیرون بکشم ، اما این فقط امکان پذیر نیست. همچنین ، من یک مادر تنها هستم ، و ممکن است تعجب شما را بداند که والدین تنها مجبور نیستند در دنیای همسریابی چه صبح زود و اوایل شب و همه مسئولیت های والدین همراه باشند.

اینگونه بود که خودم را بارگیری یک برنامه دوست یابی کردم. اگرچه من می دانم که قضاوتی در این باره وجود خواهد داشت ، اما باید ادامه دهم و اعتراف کنم که در گذشته در Match and Tinder بوده ام. س Theالات مربوط به eHarmony فقط مرا بیرون کشید ، بنابراین من از آن سوال صرف نظر کردم. من از صدها پیام ارسال شده توسط افرادی که حتی هرگز کوچکترین علاقه ای به آنها ابراز نکردم و /یا پروفایل آنها در مخالفت مستقیم با مواردی است که من کاملاً جستجو می کنم لذت نمی برم و بیشتر ادامه دادم تاریخ های واقعی و قانونی با Tinder. اما این بار که به Tinder رفتم ، آشپزخانه ها و بچه گربه های واضح تر از تجربه قبلی من ظاهر می شدند.

به این ترتیب من به ماهی های زیادی رسیدم.

موضوع این است که من بسیاری از مردم را به من گفتند که در آنجا آنها عشق زندگی خود را ملاقات کردند. فکر کردم ارزش امتحان کردن را دارد ، و گرچه قالب برنامه یا اینکه هر کسی می تواند به شما پیام دهد حتی اگر ابراز علاقه نکردید دوست ندارم ، تصمیم گرفتم ذهن باز داشته باشم.

و 48 ساعت بعد ، از سیستم خارج شدم و حسابم را حذف کردم.

من ذهن باز داشتم. من یک ضربه عادلانه به آن دادم. با ادعای بیش از 300 نفر که مایل به ملاقات من هستند و حدود 100 پیام در این باره است ، من خودم را از نزدیک با عملکردهای بلوک و گزارش آشنا کردم. تعداد معدودی از افراد با من ارتباط برقرار کردم تا جایی که آنها فاش کردند تمام نمایه های آنها کاملا مزخرف است ، طعمه ای و سوئیچ طراحی شده برای چرخاندن یک دختر واقعی قبل از اینکه فاش شود که آنها فقط می خواهند او را لعنتی کنند.

من در یک تاریخ از من خواسته شد ، اما مردی که خواست به طور ناگهانی دچار شدبرنامه شلوغ زمانی که من واقعاً در دسترس بودم - گویی که او فقط گفته بود که می خواهد در یک قرار بیرون برود اما در واقع نمی خواهد در یک قرار بیرون برود. برای بدتر کردن اوضاع ، او تمام تلاش خود را کرد تا تعیین کند که اگر با من روبرو شود از کار اخراج می شود. گویی ملاقات با من در غیر این صورت ارزش آن را نخواهد داشت.

این طاقت فرسا و دلسرد کننده بود و انرژی من را کاهش می داد. من نمی خواستم جای تختخواب کسی باشم ، و این به این دلیل نیست که من یک آدم باهوشی هستم یا نوعی قطع رابطه جنسی دارم. در واقع به این دلیل است که من به دنبال ارتباط واقعی بودم و مرتباً افرادی را پیدا می کردم که هنوز به زنان به عنوان انسان به عنوان اشیا نگاه می کنند. باید بپذیرم که ناراحت کننده بود که فهمیدم بیشتر مردانی که در تعاملات من هستند هنوز با زنان مثل اینکه ما برای سرگرمی آنها اینجا هستیم رفتار می کنند تا اینکه مثل انسانهای دیگر به ما سر بزنند و سعی کنند ارتباطی واقعی برقرار کنند.

فقط مکالمه نیست که یک هنر گمشده است. معاشقه نیز همینطور است. و قرار ملاقات - تاریخ واقعی که مردم بیرون می روند و کار دیگری غیر از رابطه جنسی انجام می دهند. در عوض ، آنچه اکنون به عنوان دوست یابی اتفاق می افتد این است که شما یک برنامه را بارگیری می کنید ، به سمت راست ده ها چهره زیبا می کشید ، درگیر یک چیت چت بی معنی از بحث کوچک تا استعمار سنگین ، مبادله اعداد ، اولین عکس دیک خود را دریافت می کنید ، کمی سکسست می کنید ، و سپس ملاقات برای یک ارتباط تصادفی دقیقاً عاشقانه نیست ، درست است؟

عاشقانه را به لیست هنری گمشده اضافه کنید. چون ما برای دیگران قابل توجه گل نمی آوریم ، مگر اینکه دم بکشیم ، و آنها فقط از گل عذرخواهی می کنند. وقتی فقط بتوانیم متنی را با همه شکلک های مفید ارسال کنیم ، ما یادداشت های عاشقانه دست نویس نمی نویسیم. یا به آنها ساقه DM بپرسید "شما بالا هستید؟" در نیمه های شب. ما رقص خواستگاری را با تماس های غنیمت و سکستینگ عوض کرده ایم و سپس با شخص بعدی نیز همین رفتار را داریم. و بعدی و بعدی ما تاریخ های خود را در این خط مونتاژ تعامل بی معنی پردازش می کنیم و اگر آن را احساس نمی کنیم ، این باید تقصیر شخص مقابل باشد.

سپس کسانی از ما هستند که واقعی ، آسیب پذیر خود را به ارمغان می آورند خودمون به دوست یابی ما در پروفایل های دوست یابی صادق هستیم - با عکس ها و زندگی خود. ما در جستجوی شیمی و ارتباط ظاهر می شویم و خواه به دنبال ارتباط جنسی یا دوست یابی واقعی باشیم ، در مورد آن نیز صادق هستیم. ما مرزهای سالم داریم و از برقراری ارتباط صریح پرهیز نمی کنیم. ما آنقدر اصیل هستیم که حتی سعی نمی کنیم ایرادات خود را پنهان کنیم اما آنها را مستقیماً بگوییم. ما می خواهیم شما ، شخصی را که می خواهیم با او ارتباط برقرار کنیم ، در سطح واقعی بشناسیم.

اما به جای ملاقات با انسان دیگری که واقعی است ، فقط با شخص دیگری ملاقات می کنیم که تنها ایده ارتباط او شامل ارسال یک دیک پیک قدیمی یا از ما در مورد تکنیک اتاق خواب ما سوال می کند. شخصی که معاشقه را نمی فهمد ، نمی تواند مکالمه واقعی داشته باشد و فقط برای مدتی فقط واقعی عمل می کند - تا زمانی که دستور کار واقعی خود را فاش کند.

آنجاماهی های زیادی در دریا هستند - اما هیچ یک از آنها برای من مناسب نیستند.

من نمی خواهم شخصی که مانند چیزی به من نگاه می کند ، داشته باشد. من نمی خواهم می خواهم شناخته شوم. من می خواهم وقتی یک روح به روح دیگر باز می شود آن ارتباط عمیق را احساس کنم. من نمی خواهم عینیت پیدا کنم و دور بیفتم ، درصورتی که چهره زیباتر با یک پیام خصوصی به شما برخورد می کند. من نمی خواهم به رشته دوم اضافه شوم در حالی که مسیر خود را پایین می کشید. من آن نوع زنی نیستم که نیمکت نشین باشم و بنشینم و صبورانه منتظر بمانم تا وقتی که کار خود را انجام می دهی. من حدس می زنم که من فقط یک ماهیگیر صید نمی کنم.

آنچه من به دنبال آن هستم فقط ماهی دیگری در دریا نیست. این یک مکالمه بی معنی دیگر نیست که ممکن است منجر به قرار ملاقات شود که ممکن است منجر به رابطه جنسی شود که با محو شدن علاقه ممکن است منجر به شبح شود. من به دنبال این نیستم که یک شب جای کسی باشم یا حتی شخصی که وقتی حوصله شما سر می رود متنی دریافت می کند و شخص دیگری را آویزان نمی کند. من به هیچ وجه نمی خواهم در خط باشم.

من تصمیم گرفتم که قرار ملاقات آنلاین نمی تواند برای من باشد ، حتی در روزهایی که تنهایی من خارش دارد و حتی نمی توانم آن را خراش دهم. روح من نمی تواند تمام آن برخوردهای بی روح را انجام دهد در حالی که می بینم چند دقیقه طول می کشد تا زشتی ظاهر شود - سوال نامناسب ، شوخی غیر رنگی ، تصویری که من هرگز نمی خواستم یا خواسته ام دریافت کنم. قلب لطیف من نمی تواند همه افرادی را که علاقه مند هستند ، فقط در صورت واقعی بودن دور کند. سطح استرس من مطمئناً نمیتواند مزاحم تمام پیامهای ارسالی باشد که من هرگز نخواستم - ارسال شده توسط افرادی که لعنتی نمی دهند که من علاقه ای ندارم زیرا این ارتباطی با آنها و آنچه آنها می خواهند دارد و هیچ چیز اصلاً باید با من کار کنی.

شاید روزی با کسی ارتباط برقرار کنم که مرا مانند آنچه که هست می بیند و نه برای آنچه می خواهند ببینند. شاید روزی مجبور نباشم آن روزهای تنهایی را احساس کنم که احساس می کنم از پوست خودم بیرون خواهم آمد ، زیرا مدتها بود که با یک بزرگسال دیگر ارتباط واقعی ، واقعی و صمیمانه ای نداشتم. اما تا آن زمان ، من اینجا نیستم که گرفتار شوم. من حتی بازی نمی کنم.

ماهی های زیادی در دریا هستند ، اما من نمی خواهم یکی از آنها باشم. و هیچ مردی که ارزش داشتن داشته باشد ، تصور نمی کند که می تواند من را از این طریق گیر بیاورد ، زیرا شاید - فقط شاید - من قرار نیست گیر بیفتم شاید من قصد داشته ام نگه داشته شوم ، دیده شوم و دوست داشته شوم. تا وقتی که بتوانم چنین چیزی داشته باشم ، اینجا خوب خواهم بود ، من را دوست خواهم داشت.