آخرین روز مدرسه در پمپ بنزین

آخرین روز مدرسه در پمپ بنزین

روز یکشنبه از یک مدرسه فوق العاده در کنار یک بزرگراه دیدن کردم. نه من و نه معلمان و نه کودکان نمی دانستیم که آخرین روز آن خواهد بود.

این مدرسه بخشی از اردوگاه اکو در شمال یونان بود که حدود 2000 پناهنده سوری را در خود جای داده بود. عنوان اردوگاه به این دلیل بود که در اطراف پمپ بنزین اکو ساخته شده بود.

اردوگاه اکو ، دو شب قبل از تخلیه

ساکنان آن به امید عبور از مقدونیه و سپس ورود به اروپای وسیع تر از بزرگراه حرکت کرده بودند. با این حال ، پس از بستن مرز مقدونیه در مارس ، هزاران پناهنده گرفتار شدند.

کسانی که در اردوگاه واقع در مرز خود در ایدومنی بودند ماه گذشته به اردوگاه های رسمی منتقل شدند. کسانی که در اکو بودند ، 20 دقیقه با ماشین فاصله داشتند ، در بلاتکلیفی به سر می بردند ، مطمئن نبودند که در نهایت به کجا می رسند.

پلیس ضد شورش صبح دیروز بدون اخطار برای پاکسازی اردوگاه حاضر شد و پناهندگان را سوار اتوبوس ها به جنوب کرد. به یک کمپ رسمی در نزدیکی شهر تسالونیکی.

اما روز قبل هیچ کس در اکو این را نمی دانست-و در مدرسه موقتی این اردو فقط یک روز معمولی بود.

من من و همسرمان چند روزی را به دیدار دوستانی که در اردوگاه کار می کردند ، گذرانده بودیم و برای حمل وسایل ون اجاره کرده بودیم.

ما روز جمعه متوجه حضور شدید نیروهای پلیس شده بودیم ، زیرا ون ما بیش از چهار مورد کشیده شد. زمان رفت و آمد به اردوگاه.

"سازمان؟" پلیس هربار هنگام ثبت اطلاعات گذرنامه ما می پرسید. ما به صورت بسیار دوستانه توضیح دادیم که ما در سازمانی نیستیم ، فقط از دوستانی که در اردوگاه کار می کردند دیدن می کردیم. "سازمان؟" دوباره پرسیدند "ام ... آنها هم با سازمان نیستند."

گیادا چادر زنانه ، سمت چپ

این اکو به طور خلاصه بود. به نظر می رسد هیچ یک از موسسات خیریه اصلی که تبلیغات خود را در تلویزیون در انگلستان مشاهده می کنید آنجا نبوده است. Medicin Sans Frontiers دو چادر داشت و غذا و پشتیبانی پزشکی ارائه می داد ، یک تیم پاکسازی خوب توسط یک موسسه خیریه فرانسوی سازماندهی شده بود و می توانید چادرهای ترک شده توسط UNHCR و کیف Samaritan را مشاهده کنید. اما این موضوع مربوط به سازمان های بزرگ بود.

بقیه توسط یک گروه فوق العاده شل از جوانان داوطلب فعال ، عمدتا کاتالان ها ، برخی فلسطینی ها و ترکیبی از ملیت های اروپایی اداره می شد.

دوست ما گیادا ، ایتالیایی ، چادر زنان را برپا کرده بود و آن را اداره می کرد در حالی که یک جوان فرانسوی ، کوئنتین ، بر چادر غذا نظارت می کرد. پروژه ارواح). > یک روز معمولی مدرسه

مدرسه باز بود همه روزه ، به جز جمعه ، از ساعت 11 صبح ، معمولاً از همان برنامه روزانه پیروی می کنید.

در آخرین روز خود ، درسها با یک ساعت انگلیسی مبتدی شروع شد ، که بیش از 24 ساعت کلاس را به خود جلب کرد. دانش آموزان در سنین مدرسه ، که در مورد کلمات اعضای خانواده ("پدر" ، "مادر" ،"پدر بزرگ") و کلمات س questionال کننده ("چه؟" ، "کجا؟" ، "چرا؟" و "چگونه؟").

پس از آن یک درس عربی ، معلم از کتاب کودکان می خواند ، سپس جملات روی تخته سفید را تجزیه و تحلیل می کند ، سپس یک درس ریاضی شامل چالش های جمع ، تفریق و ضرب ، و دومین درس انگلیسی ، بررسی افعال عمل. بعدازظهرها برای بزرگسالان زبان انگلیسی و هنر و هنر درمانی برای کودکان برگزار شد.

چادر موقتی مدرسه گرم بود و دمای بیرون آن 26 درجه بود و دانش آموزان هیچ دلیل اجباری برای حضور نداشتند ، بنابراین چند پسر و دختر از پشت کلاس بیرون رفتند یا بیرون رفتند ، یا از در بیرون به داخل خانه نگاه کردند. اکثریت قریب به اتفاق دانش آموزان در صندلی های خود می مانند و هنگامی که می خواهند س questionsال کنند ، مشتاقانه دست خود را دراز می کنند. حتی پسرهای ردیف عقب کلاس می خواستند آثار هنری خود را برای بازدیدکنندگان به نمایش بگذارند.

دومین درس روز: عربی

کلاس زبان انگلیسی مبتدی توسط لوئیس ، دانشمند علوم سیاسی کاتالان که پیش از آمدن به اردوگاه تدریس نکرده بود ، هدایت می شد.

" من دوست! دوست من!" برخی از دانش آموزان برای جلب توجه او فریاد زدند.

"ما دوستان شما نیستیم." با لبخند جواب داد "ما معلم شما هستیم!"

محمد ، پناهنده 21 ساله سوری ، به او کمک کرد که وقتی مفاهیم خاصی بر روی دانش آموزان از بین رفت ، ترجمه های عربی ارائه داد.

محمد بعدها بعنوان معلم ریاضیات درگیرترین و پرحاشیه ترین درسها را بر عهده گرفت. با تغییر حالت صندلی از ردیف میزها به کفش اسب ، او کلاس را به دو تیم تقسیم کرد و آنها را مجبور کرد تا با استفاده از تلفن همراه خود به عنوان یک تایمر شمارش معکوس در پاسخگویی به سوالات مختلف شرکت کنند.

وقتی زمان هنگام بالا آمدن ، پاسخ ها را روی تخته علامت گذاری کرد ، پاسخ های صحیح را علامت زد و اشتباهات را توضیح داد. تیم ها با هر پاسخ هیجان بیشتری می گرفتند ، هر بار با تشویق و ناله های بلندتر ، تا زمانی که از دختری خواسته می شد با هیجان محض از پریدن و پایین آمدن روی میز خود دست بکشد.

بعد از درس ، محمد توضیح داد در واقع هرگز قبلاً معلم نبوده است قبل از فرار از حلب ، دانشجوی مهندسی بود. او می خواست برای کمک به بچه ها در مدرسه داوطلب شود. او گفت: "من آنچه را که می توانم انجام می دهم."

داستان خانواده های کودکان وحشتناک است. بسیاری از کودکان والدین یا خواهر و برادر یا عمو یا عمه خود را از دست داده بودند. دو نفر از والدینی که در ملاقات خود در جاهای دیگر ملاقات کردم توسط تیراندازان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و همچنان از زخم های خود رنج می بردند. پیاده روی بیش از چند دقیقه بدون این که کودکی برای گپ زدن یا دست دادن به شما دوید یا شما را در آغوش کشیدن غافلگیر کرد ، سخت بود. ضربه ای به زمین زد ، به نظر می رسید بزرگسالان را آلوده کرده است. آنها و مدرسه مکانی را ایجاد کردند که عادی نبوداحساس می کنید که اینطور است.

این توهم عادی بودن در ساعت 7 صبح دیروز از بین رفت ، هنگامی که پلیس برای بیرون راندن پناهندگان از اردوگاه حاضر شد. > داوطلبان در اردوگاه از تخلیه ویران شده اند. برخی ، از جمله دوست ما گیادا ، توسط پلیس برده و هنگام تلاش برای خداحافظی با پناهندگان بازداشت شدند ، هرچند بعداً آزاد شدند.

آنها به شدت نگران شرایط اردوگاه های رسمی هستند ، جایی که گزارش هایی مبنی بر شلوغی و بهداشت ضعیف گزارش شده است و دسترسی کمی به داوطلبان داده شده است. موسسه خیریه Lighthouse Relief ، که ما در لزبوس داوطلب شده بودیم ، توئیت کرد: من و همسرمان ، جانی و من ، شنبه بعدازظهر را در جابجایی جعبه های مورد نیاز اردوگاه داخل و خارج از ون ها با تعداد انگشت شماری از مردان جوان سوری گذراندیم. دو نفر از آنها پس از زندانی شدن به دلیل امتناع از پیوستن به ارتش سوریه ، تصمیم گرفتند کشور خود را ترک کنند ، مجازاتی که نمی خواست ریسک کشتن سایر سوری ها را به دنبال داشته باشد.

یکی ، 30 ساله ، دانشجوی کارشناسی ارشد شیمی کاربردی بود. او بدون همسر و دو فرزندش سفر کرده بود زیرا بردن آنها با خود بسیار خطرناک بود - به گفته وی این خطر زمانی اثبات شد که ون او در مرزهای ترکیه به صورت قاچاق مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

او از عبور قایق از اسمیر در ترکیه به لزبوس وحشت کرده بود و با 50 نفر دیگر در یک قایق لاستیکی به طول هفت متر قرار گرفته بود ، مطمئن نبود که موتور متوقف شود و قایق در تاریکی حرکت کند.

< p> "چه ماهی به لسبوس رسیدید؟" من پرسیدم. او در ماه مارس گفت. "اوه!" من با خوشحالی ، مانند یک مسافر تعطیلات که به همان مقصد رفته بود ، گفتم: "من در ماه مارس نیز آنجا بودم!" زمانی که او به جایی می رسید که بتواند با خانواده اش به هم پیوند یابد. نگرانی او این بود که پناهجویانی که به اردوگاه های رسمی منتقل شده اند قبلاً برای ثبت نام قرار می گیرند ، در حالی که پناهندگان در اکو در انتهای صف قرار می گیرند و ماه ها منتظر می مانند. او پرسید ، چرا ثبت نام در اکو انجام نمی شود؟

اگر اردوگاه رسمی بتواند زمان باقی ماندن پناهجویان در انتظار اسکان امن را به میزان قابل توجهی کاهش دهد ، پس از کارهای سنگین دیروز سودهای خوبی به دست خواهد آمد. اخراج.

اما اگر بزرگ است. در حال حاضر مشخص نیست که اردوگاه چه امکاناتی می تواند ارائه دهد و گزارشات مربوط به شرایط آن بسیار نگران کننده است ، عکس هایی از آن نشان می دهد که یک کارخانه تغییر کاربری با زباله های بیرون پخش شده است.

هر چند عجیب به نظر می رسد ، اما جدید اردوگاه به سختی می تواند فضایی را برای کودکان مهیا کند که مدرسه در پمپ بنزین است.

Extreme Bird-Nerding

Extreme Bird-Nerding

درون یک اردوگاه تحقیقاتی از راه دور در پناهگاه ملی حیات وحش قطب شمال

"https://cdn-images-1.medium.com/max/426/1*0Y6GdDfcnHcLqbhrnT63dw.jpeg"> خوشه ای از چادرهای اعزامی با رشته کوه بروکس در پس زمینه (Shiloh Schulte برای USFWS) ؛ یک در چادر که با یک سوله شاخ گوزن کاریبو محافظت می شود. سه محقق با تجهیزات کامل قطب شمال-نینجا در برابر عناصر. (Lisa Hupp /USFWS)

بالهای کوچک و نقره ای ما بر فراز تندرا ، یخ آبی ترک خورده و تالابهای عسلی عسلی که در زیر آن می درخشند در حالی که از شمال دشت ساحلی قطب شمال به سمت لبه دریا می رویم. با پایین آمدن ، هواپیمای بوش بیش از یک کانال رودخانه کنار می رود و ناگهان دسته ای روشن از چادرها به چشم می آیند. در لحظه بعدی ، ما در امتداد زمین و علفهای بسته بندی شده روی لاستیک های چربی برخورد می کنیم. دو زن سورتمه باری که به استقبال ما می آیند ، پوشیده از لایه هایی از کت ، پارچه ، کلاه و روسریهای صورت است که فقط چشمانشان نشان داده می شود. باد با عجله از بین سه کاپشن من راه می یابد و با یخ زدگی از یخ دریای Beaufort نزدیک می شود.

به اردوگاه پرندگان خوش آمدید.

چپ به راست: پرواز بر فراز تالاب ها و بقایای یخ در رودخانه کنینگ مسیر پرواز به اردوگاه پرندگان؛ تخلیه هواپیمای بوش در اردوگاه. (Lisa Hupp /USFWS)

هر ماه ژوئن ، خدمه ای از دانشجویان تحصیلات تکمیلی ، کارآموزان و زیست شناسان حیات وحش از طریق هواپیمای بوش به یک منظره یخ زده در گوشه انتهای شمال غربی پناهگاه ملی حیات وحش قطب شمال می رسند. آنها یک خانه موقتی از چادرهای اعزامی ، یک آزمایشگاه چادر ، و یک چادر آشپزخانه /مشاع ایجاد می کنند که همگی در شمشیربازی برقی محصور شده اند. فصل کوتاه تابستان آنها پر است. آنها با جستجوی لانه های کاملاً پنهان ، سلامتی و حرکات پرندگان آبزی و پرندگان ساحلی را که هر تابستان برای تولید و پرورش جوجه های عقب مهاجرت می کنند ، مطالعه می کنند. اردوگاه پرندگان کنینگ ریور از سال 1979 که یک ایستگاه تحقیقاتی مرغی است ، یک محیط دورافتاده و چالش برانگیز است - و یک نقطه داغ علمی برای پرنده های پرطرفدار است. دیگری وجود دارد ، خرس وجود دارد ، کاریبو وجود دارد ، این فقط یک منظره شگفت انگیز است ، و چیزی است که شما باید در آن باشید. من فکر می کنم که برای من این بزرگترین قسمت آن است ، چیزی نیست که شما باید ببینید ، بلکه چیزی است که شما باید در آن باشید. -Shiloh Schulte ، زیست شناس تحقیقاتی Manomet لیزا کندی وزنی نیمه عطف دارد sandpiper ("سبکتر از یک قطعه Wonderbread") قبل از باند کردن و آزاد کردن دوباره آن به لانه. (Lisa Hupp /USFWS)

"این منطقه برای پرندگانی که از همه مسیرهای هوایی نیمکره غربی استفاده می کنند بسیار مهم است. به نوعی ، همه جاده ها به دشت ساحلی قطب شمال منتهی می شوند. ”” کریس لتی ، زیست شناس پرندگان در Refuge گفت. "و دلتای رودخانه کنینگ بیشترین تراکم تالاب و زیستگاه را برای این پرندگان تودرتو در پناهگاه قطب شمال دارد." [اینجا بیشتر بخوانید]

"پرندگانی که می بینیم در اینجا تولید مثل می کنند از سراسر جهان آمده اند. ما پرنده هایی داریم که از آمریکای جنوبی بالا می آیند ، و بسیاری از افراد در 48 ایالت پایین تر پرندگان زمستانی در مجاورت خود دارند که برای تولید مثل به پناهگاه قطب شمال می آیند. " ماسه بازهای ساحلی از امریکای جنوبی به سواحل قطب شمال مهاجرت می کنند و از دشت های بزرگ و هر دو سواحل شمال عبور می کنندآمریکا (اعتبار: لیزا هوپ /USFWS). "Pectoral" به کیسه هوا بادی در سینه نر اشاره دارد ، که او آن را پف کرده و هنگام پرواز بر فراز تاندرا قطب شمال برای "جگرگویی" برای یک جفت استفاده می کند. اینجا را بشنوید: https://www.audubon.org/news/listen-pectoral-sandpipers-amazing-aerial-mating-display

زیست شناس بودن در این زمان و مکان منحصر به فرد چیست؟ احساس ماجراجویی ، مقاومت در برابر آب و هوای سخت و غیر قابل پیش بینی ، خلاقیت برای زندگی از راه دور و دور از آسایش موجودات و البته ... عشق به پرندگان.

الیسا واتفورد ، دانشجوی تحصیلات تکمیلی دانشگاه آلاسکا فیربانکس ،

به معنای واقعی کلمه رویای خود را زندگی می کند. او فصل مزرعه خود را بین کنینگ و کار فارغ التحصیل خود با جزایر مشترک در جزایر مانع واقع در شمال شرقی تقسیم می کند.

"رویای من همیشه کار با پرندگان در پناهگاه ملی حیات وحش قطب شمال بود. هر فرصتی که می توانم در رودخانه کنینگ بگذرانم بسیار ویژه است و من دوست دارم در مکانی که کار می کنم زندگی کنم ، در مقابل رفت و آمد هر روز از یک شهر. شما واقعاً باید خود را در زندگی میدانی غرق کنید و پرندگان را خیلی بهتر درک کنید ، فقط اینجا بودن و همیشه شنیدن آنها و دیدن مداوم کارهای آنها. بنابراین این یک فرصت کاملاً منحصر به فرد است و هر لحظه بدست می آورم. " /img> الیسا واتفورد یک غاز بسته بندی یقه ای را گهواره می کند ؛ واتفورد در جستجوی لانه های جدید از تاندرا عبور می کند. (Lisa Hupp /USFWS)

Tundra Technology and Stealth

در حالی که خدمه آماده می شوند تا برای یک روز تحقیق بیرون بروند ، خنده و ناله از چادرها بیرون می رود. آماده شدن هرگز ساده نیست و بقای آنها به آماده سازی مناسب بستگی دارد. چندین لایه لباس از سوزن های باد و مه ساحلی بسیار سرد محافظت می کند. پارچه های ضد آب امکان عبور از رودخانه ها و جستجوی لانه های تالاب را فراهم می کنند. کلاه ، دستکش و روسری صورت ، پوست را در معرض عناصر در طول ساعتهای طولانی تحقیق میدانی عایق بندی می کند.

آویز از بسته ها ، جیب ها و کمربندها ، انواع وسایل ضروری ایمنی: رادیو برای ارتباط ، GPS برای داده و پیمایش ، دوربین های شکاری برای مشاهده پرندگان (و مشاهده خرس ها) ، اسپری خرس و اسلحه برای محافظت در برابر خرس های گریزلی و قطبی. بسته های بزرگ همه چیزهایی را که برای خودکفا بودن و جمع آوری داده های روز از جمله تورهایی برای گرفتن پرندگان نیاز دارند ، حمل می کنند. وقتی کاملاً لباس بپوشند ، نینجاهای کاملاً بسته بندی شده ای در برابر فضای باز دارند.

به مدت یک روز در این زمینه آماده شوید. (لیزا هوپ /USFWS)

اگرچه این اردوگاه به عنوان ایستگاه تحقیقاتی مرغ ساحلی آغاز به کار کرد ، اما از آن زمان رویکرد یکپارچه تری ایجاد کرده است. هر پرنده ای که تصمیم بگیرد در منطقه مورد مطالعه لانه کند ، بخشی از این تحقیق می شود و زیست شناسان همچنین مشاهده پستانداران ، حشرات و اطلاعات زیستگاه را ثبت می کنند. آنها روزها را با پیاده روی در تاندرا می گذرانند تا لانه های جدیدی پیدا کنند ، لانه هایی را که قبلا کشف شده اند رصد کنند و پرندگان را برای اندازه گیری سلامتی آنها و استفاده از آنها را با باند و وسایل ردیابی اسیر کنند.

حتی در تاندرا از راه دور ، فناوری مهم است نقش: از فرستنده های کوچک محل و پروب های لانه سنجش دما تا شبکه های سنتی که توسط یک قطعه سیم بند دستی تحریک می شوند. ده ها دوربین حیات وحش مستقر در لانه ها سرنخ های ارزشمندی را درباره رفتار والدین و شکارچیان مقصر ارائه می دهند ،ضمن اینکه حضور و نظارت بر وظایف انسانی را نیز کاهش می دهد. غروب ها غالباً در چادر آزمایشگاه تنگ ، پردازش نمونه های خون (برای شناسایی سلامت کلی و بیماری احتمالی) و وارد کردن اطلاعات در لپ تاپ های شارژ شده توسط صفحات خورشیدی سپری می شوند. 1.medium.com/max/426/1*MbYtp-X0q5zzXQi0LoMHag.jpeg "> از چپ به راست: تنظیم گلدان برای گرفتن یک دستگاه شن پاش ، نگه داشتن یک دستگاه شن و ماسه نیمه نخاعی پس از گرفتن نمونه خون ، نوار چسب نواری و برچسب گذاری ، سازماندهی نمونه های خون در چادر آزمایشگاه و تنظیم دوربین حیات وحش برای نظارت بر لانه (Lisa Hupp /USFWS)

پس از یک روز کار سرد و باد و مه آلود ، مکانی برای فناوری خیالی نیز وجود دارد. وقتی از آنها در مورد "ابرقدرت های اردوگاهی" آنها پرسیده شد ، پاسخ ها ناگزیر راه هایی برای آسان کردن زندگی در اینجا در سر می پرورانند. "من می خواهم بتوانم انگشتانم را قفل کنم و فوراً برای روز لباس بپوشم - پارچه های چرمی ، چکمه و همه چیز." "برای داشتن قدرت گرم کردن فوری چیزها: آب ، چادرها ، خودم." "توانایی پرواز کردن و جستجوی لانه از هوا ..." "برای اینکه هرگز مجبور به کندن پوست نشوم." "برای اینکه پرندگان فقط بیایند و به من بگویند کجا هستند و کجا می روند." و البته ، تخیل یک رهبر اردوگاه مسئول تدارکات در قطب شمال غیرقابل پیش بینی: "برای کنترل هوا".

> src = "https://cdn-images-1.medium.com/max/426/1*WS0iHTyaPehLlWHxnZfAdw.jpeg"> کریس لتی و الیسا واتفورد در جستجوی مه آلود غازها ؛ دو محقق با چشم انداز کوه ها و تندرا کوتوله شدند (شیلوه شولته برای USFWS). رودخانه کنینگ هنگام خروج از محدوده بروکس ؛ سواحل اردوگاه هنوز برفی در کنینگ (Lisa Hupp /USFWS) شاخ گوزنی در کنار ساکسیفراژ کوه بنفش در نزدیکی اردوگاه پرندگان کنینگ ریور (Lisa Hupp /USFWS)

ارائه شده توسط لیزا هوپ ، متخصص خدمات اطلاع رسانی

در آلاسکا مباشران مشترک جهان هستیم منابع طبیعی مشهور و آخرین مکانهای وحشی واقعی کشورمان. امید ما این است که هر نسلی فرصتی برای زندگی ، زندگی از آن ، کشف و لذت بردن از وحشی این سرزمین هیبت انگیز و افرادی که آن را دوست دارند و به آن وابسته هستند ، داشته باشد.